loading...
دختر خوشگل
تارا بازدید : 22 یکشنبه 14 مهر 1392 نظرات (0)
اوضاع روحی ناخوشی که مدت زیادیه مث همون خوره ای که صادق گفت داره هر روزم را تاریک تر میکنه و انسانهای که هرکدوم تو این لجنزار سرد و بی روح برای هیچ میدوند زندگی را برایم دشوار تر از همیشه کرده دیگه از فکر کردن به دنیای خوب خسته شدم…بقول فرهاد یاد خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صد چندان صد چندان بر زشتی آنها می افزاید…

دوست دارم یک بار دیگه این شعر فروغ را بخونید

من سردم است …
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یار ای یگانه‌ترین یار ” آن شراب مگر چند ساله بود ؟ ”
نگاه کن که در اینجا
زمان چه وزنی دارد
و ماهیان چگونه گوشت‌های مرا می‌جوند
چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری ؟
من سردم است و میدانم
که از تمامی اوهام سرخ یک شقایق وحشی
جز چند قطره خون
چیزی به جا نخواهد ماند .
خطوط را رها خواهم کرد
و همچنین شمارش اعداد را رها خواهم کرد
و از میان شکل‌های هندسی محدود
به پهنه‌های حسی وسعت پناه خواهم برد
من عریانم، عریانم، عریانم
مثل سکوت‌های میان کلام‌های محبت عریانم
و زخم‌های من همه از عشق است
از عشق، عشق، عشق
من این جزیره سرگردان را
از انقلاب اقیانوس
و انفجار کوه گذر داده‌ام
و تکه تکه شدن، راز آن وجود متحدی بود
که از حقیرترین ذره‌هایش آفتاب به دنیا آمد …
سلام ای شب معصوم
سلام ای شبی که چشم‌های گرگ‌های بیابان را
به حفره‌های استخوانی ایمان و اعتماد بدل می‌کنی
و در کنار جویبارهای تو، ارواح بیدها
ارواح مهربان تبرها را می‌بویند
من از جهان بی‌تفاوتی فکرها و حرف‌ها و صداها می‌آیم
و این جهان به لانه‌ی ماران مانند است
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که ترا می‌بوسند
در ذهن خود طناب دار ترا می بافند …
سلام ای شب معصوم
میان پنجره و دیدن
همیشه فاصله‌ایست …


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 117
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 195
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 489
  • بازدید ماه : 1,128
  • بازدید سال : 7,904
  • بازدید کلی : 115,535