کلا از بچه خوشم نمی آید ، اما وقتی چند ماهه و دو ساله هستند برایم جذاب هستند ، البته فقط تا وقتی که ساکتند بعدش بروند تنگ ِ دل مامان بابایشان ! گریه ها و سرو صداهای بی امان بچه ها برایم عذاب آورترین چیز در این دنیاست ، اصلا چه معنی دارد بچه از دیوار راست بالا برود و هی سرو صدا کند ؟ خب مثه آدم بنشیند یک گوشه آرام با وسایلش بازی کند ، والا ماهم بچه بودیم ولی مثل بچه های حالا نبودیم !!! اسنادش هم موجود است !
اما همه ی این ها دلیل نمی شود که از یک چیز ِ بچه ها و نی نی ها خوشم نیاید ... جابه جا کردن کلماتشان برایم بسیار دلنشین است ، وقتی بچه ای یاد میگیرد کم کم کلمات را ادا کند ، وقتی کلی کلمه و حرف ِ غلط و اشتباه می گوید قند توی دلم آب می شود ، بهترین سرگرمی من این موقع ها این است که هی به بچه بگویم بگو آب ... بگو بابا ... لذت ِ عجیبی دارد !